بارها برایم پیش آمده است که در عبور از یک مسیر به دوراهی رسیدهام؛ به یک انتخاب؛ انتخابی که ممکن است برایم سرنوشتساز باشد. گاهی به دلیل آشنایی قبلیام با مسیر، به راحتی تصمیم میگیرم و با اطمینان در مسیر درست گام برمیدارم. زمانهایی پیش میاید که یک راهنما همراهم هست و باز به همین دلیل تصمیمگیری راحت و غالبا درست خواهد بود. اما مشکل دقیقا برای زمانیست که هیچیک از شرایط ذکرشده فراهم نباشد و من مجبور به تصمیمگیری شوم. شما چقدر در این موقعیت قرار گرفتهاید؟
آخرین وضعیتی که در آن مجبور به تصمیم گیری شدهاید را به یاد بیاورید.برای اینکه به درستترین نتیجه برسید چه کارهایی کردهاید و یا بهتر بگویم چه کارهایی باید انجام میدادید که ممکن است انجام نداده باشید؟
من هم مثل شما همین تمرین را انجام دادم و نتایجی که به دست آوردم شامل موارد زیر میشود:
- تصمیمگیری در شرایط مناسب روحی و جسمی
- وجود فرصت کافی برای فکر کردن
- بدست آوردن اطلاعات کافی برای موضوع خاص
- مشورت با افراد باتجربه
- درک و شناخت کامل از خود ( بهخصوص تواناییها و امکانات )
- سنجش تاثیرات احتمالی ناشی از این تصمیم بر دیگران
- تصمیمگیری براساس واقعیت و به دور از رویاپردازی
قطعا در هر موقعیت خاص، موارد دیگری نیز به این لیست اضافه میشوند. اما حتی اگر همین موارد را هم سعی کنیم همیشه به کار ببریم تا ضریب اشتباه ما پایین بیاید و از نتیجه رضایت بیشتری داشته باشیم، نباید فراموش کنیم که این نکات برای قبل از تصمیمگیری خواهد بود و بعد از آن باید برای هرچه بهتر اجرا شدن تصمیممان تلاش کنیم و همچنین نسبت به نظراتی که ممکن است افراد دور یا نزدیک بدون آگاهی درباره ما بدهند بی اهمیت باشیم.
|